8 تصور اشتباه در مورد ازدواج
1- ازدواج منافع بیشتری برای مردان نسبت به زنان دارد.
حقیقت: پژوهش های اخیر نشان داده اند که هم زنان و هم مردان از ازدواج به یک میزان سود می برند. هم مردان و هم زنان هنگامی که ازدواج می کنند شادتر، خوش بخت تر، سالم تر و غنی تر زندگی کرده و طول عمرشان نیز بیشتر می شود. البته مردان از لحاظ بهبود سلامتی و زنان از لحاظ مالی منفعت بیشتر کسب می کنند؛
2- صاحب فرزند شدن زوج متأهل آن ها را به یکدیگر نزدیک تر می کند.
حقیقت: بسیاری از بررسی ها نشانگر آن است که ورود نخستین کودک به زندگی زوجین سبب دورتر شدن مرد و زن از یکدیگر شده و استرس بیشتری بر زندگی شان تحمیل می کند. هرچند که زوج های صاحب فرزند نرخ طلاق کمتری نسبت به زوج های فاقد فرزند دارند.
3- راه حل کامیابی دراز مدت در ازدواج، عشق رمانتیک است.
حقیقت: بیش از شانس و عشق، علل مهم تری که سبب موفقیت در زندگی زناشویی می شود تعهد، دوستی و همدلی است. خوشبخت ترین زوج ها، دوستانی هستند که زندگی شان را با یکدیگر به اشتراک گذاشته و ارزش ها و منافع یکسان و همسویی دارند.
4- احتمال ازدواج زن تحصیل کرده کمتر است.
حقیقت: بررسی های اخیر نشان می دهد احتمال آنکه زنان فارغ التحصیل دانشگاهی ازدواج کنند از هم ردیفان فاقد تحصیلات دانشگاهی آنها بیشتر است.
5- زن در صورت ازدواج در معرض خطر خشونت خانوادگی قرار می گیرد.
حقیقت: بررسی ها نشانگر آن است که مجرد ماندن زن و از آن مهم تر زندگی کردن زن با یک مرد خارج از چهارچوب ازدواج قانونی او را در معرض خطر خشونت های خانوادگی بیشتری قرار می دهد. در حقیقت احتمال آنکه مرد متأهلی دست به خشونت بزند کمتر است، زیرا او برای سلامتی همسر خود وتشکیل خانواده سرمایه گذاری بیشتری کرده و در واقع ازدواج او را وارد یک اجتماع یکپارچه تر و دارای قوانین بیشتری کرده است. به نظر می رسد فشارهای اجتماعی مردان را مجبور می کند تا بیشتر مراقب رفتار خشونت آمیز خود باشند.
6- افراد متأهل رضایت کمتری از روابط جنسی خود خواهند داشت.
حقیقت: بنابر تحقیقات گسترده، افراد متأهل روابط جنسی بیشتر و بهتری نسبت به همتایان مجرد خود دارند و نه تنها روابط جنسی متعددتری دارند، بلکه لذت بیشتری هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ احساسی می برند.
7- زندگی مشترک بدون عقد قانونی همانند ازدواج است.
حقیقت: هم خانگی منافعی همچون سلامتی جسمانی، دارایی، سلامتی روحی و هیجانی که یک ازدواج به ارمغان می آورد را برای افراد فراهم نمی کند و این گونه افراد بیشتر به مجردها شباهت دارند تا افراد متأهل بخشی از آن به این علت است که همخانه ها کمتر از افراد متأهل به یکدیگر متعهد هستند و گرایش بیشتری به خودمختاری شخصی داشته و گرایش کمتری نسبت به سلامتی عمومی شریک زندگی خود دارند.
8- افراد متأهل امروزه به خاطر رفاه عمومی، خوشبخت تر از افرادی هستند که در گذشته ازدواج می کرده اند.
حقیقت: سطح کلی خوشبختی در زندگی زناشویی نه تنها افزایش نیافته، بلکه کاهش نیز یافته است، یافته ها حاکی ازآن است که ازدواج های امروزی در مقایسه با ازدواج های بیست یا سی سال پیش به طور قابل ملاحظه ای دشوارتر و استرس زاتر بوده و مشاجرات و اختلافات زناشویی افزایش و تعامل میان زوجین کاهش یافته است.
منبع: نشریه 7 روز زندگی، شماره 117
منفعل ترین ضلع مثلث
در مواردی « آگاهی ها» برای تصمیم گیری درست به ما کمک نمی کنند؛ چرا که مجموعه ای از هیجان ها و عواطف مانع از تاثیرگذاری مثبت این دانسته ها در تصمیم گیری می شوند
سوال شما
دختری هستم 25 ساله. مدت سه سال است با پسری که 27 سال دارد آشنا شده ام. در این مدت خانواده او و من از این مساله آگاه هستند؛ چون او یکی از همکاران من اما در بخش دیگری از سازمان است. یک سال است تصمیم گرفته ایم ازدواج کنیم ولی خانواده من موافق نیستند. مدتی است که بین خانواده من و او مشکلاتی پیش آمده. آنها اعتقاد دارند که رفتار این آقا مودبانه نیست و شغل مشخصی هم ندارد. خانواده من این مسائل را به خود او هم گفته اند که این باعث بحث شدید بین آنها شده است. من هم او و همه خانواده ام را دوست دارم. برای همین نمی دانم چه تصمیمی بگیرم. این سردرگمی و بلا تکلیفی هم کلافه ام کرده است.
هرایر دانلیان کارشناس ارشد مشاوره بالینی: با وجودی که اطلاعات بسیار کمی درباره این خانم و فرد مورد نظرشان داریم اما برای اینکه بتوان ذهنیتی برای فرد به وجود آورد، می توان دو نکته از گفته های ایشان را به عنوان مبدأ و شروع فرایند مشاوره و درمان ذکر کرد.
نکته اول: آیا به نظر شما واقعیت آن گونه است که خانواده می گوید؟
اگر این گونه است پس چرا این دختر خانم به رابطه ادامه یا چرا به طرف مقابل اجازه می دهد این طور با او رفتار کند؟ اگر اعتقاد ندارد که خانواده درست می گویند پس چرا نمی تواند از انتخاب خودش دفاع کند و چرا به خانواده اجازه مداخله می دهد؟ در واقع اگر به ایرادی که خانواده از طرف مقابل می گیرند، ایمان دارید باید رابطه را قطع کنید؛ اما اگر معتقدید که ایراد خانواده نابجاست با دلیل از انتخابتان دفاع کنید.
نکته دوم: درگیر شدن اعضای خانواده و طرف مقابل با یکدیگر است.
سوالی که پیش می آید این است که اصلا چرا با یکدیگر درگیر شده اید و چرا این خانم نتوانسته مانع از بروز این درگیری شود؟
دو پله متفاوت
1-پله نخست: بررسی سطح شناختی است. اگر حق با والدین است شاید این خانم نکاتی را که می تواند برای یک انتخاب درست به وی کمک کند نمی داند یا می داند ولی به اهمیت آن آگاه نیست و این مساله باعث می شود در درست یا نادرست بودن انتخابش دچار تعرض شود و نتواند تصمیم قاطعانه ای اتخاذ کند. از سوی دیگر، احتمال دارد مهارت های ارتباطی این خانم حداقل در این حوزه ضعیف باشد و این ضعف مانع از آن می شود که بتواند از شناخت هایی که در حین رابطه با « دیگران» کسب می کند استفاده کند و راه های بهتری برای ارتباط مناسب تر پیدا کند.
2-پله دوم: سطح هیجانی است. اگر حق با خانواده باشد و این خانم هم تمام نکات لازم را می داند یا به او گفته شده ( چه توسط خانواده، دیگران یا مشاوره) ولی این « دانستن» به وی برای تصمیم گیری کمک نکرده است. به این ترتیب می توان گفت:« مجموعه ای از هیجان ها و عواطف فرد را در این رابطه درگیر کرده و مانع از تاثیر گذاری مثبت این « دانستن ها» و « آگاهی ها» شده است». این هیجانات و عواطف فراتر از این رابطه عمل می کنند و ممکن است نتیجه یک الگوی ارتباطی ناسازگار بادوام بوده باشند.
از کجا می آید؟
این الگو آسیب زا ممکن است از دوران کودکی خود به خود و یا در حین ارتباطاتی که با مادر یا افراد مهم دیگر که در زندگی داشته در او شکل گرفته باشد.
اگر این طور باشد، آنچه این خانم اظهار کرده، اتفاق جدیدی نیست و تنها به این دلیل که موقعیت حادی است و نیاز به تصمیم گیری و سپس پذیرفتن مسؤولیت این تصمیم دارد، فرد را دچار تعرض کرده است.
توضیح نکته دوم
آنچه در ارتباط با نکته دوم می توان ذکر کرد این است که به نظر می رسد این خانم منفعل ترین ضلع مثلث است؛ یعنی مثلث او، طرف مقابل و خانواده. در حالی که در اصل مهم ترین ضلع این رابطه اوست یا باید باشد. درگیری خانواده و طرف مقابل او با یکدیگر می تواند نشان دهنده عملکرد ضعیف این خانم به عنوان « رابط» در این ارتباط باشد. این را هم می توان در دو سطحی که قبلاً ذکر شد بررسی کرد. آیا فرد نمی داند که چه رفتاری صحیح تر است؟ یا مهارت های حل مساله، تصمیم گیری، روابط بین فردی را در حدی که نیاز دارد نمی داند یا می داند ولی موانع عاطفی مانع از این می شود که از آگاهی های خود استفاده کند.
چه باید کرد؟
با توضیحاتی که ذکر شد به مساله ایشان می توان از دو جنبه به صورت جداگانه یا همزمان پرداخت؛ یعنی برای حل این مشکل باید به دو نکته توجه کردو این نکات یا مهارت هارا آموخت:
1-سطح شناختی: در این سطح می توان الگوهای شناختی و رفتاری این خانم را بررسی کرد و تفکرات و باورهای ناکارآمدی را که مانع تصمبا توضیحاتی که ذکر شد به مساله ایشان می توان از دو جنبه به صورت جداگانه یا همزمان پرداخت؛ یعنی برای حل این مشکل باید به دو نکته توجه کردو این نکات یا مهارت هارا آموخت:
1-سطح شناختی: در این سطح می توان الگوهای شناختی و رفتاری این خانم را بررسی کرد و تفکرات و باورهای ناکارآمدی را که مانع تصمیم گیری او می شود پیدا کرد و با آموزش مهارت های مناسب برای رسیدن به تصمیم درست گام برداشت.
2-سطح هیجانی: در این سطح باید الگوهای ارتباطی ناسازگارانه فرد را در دوران کودکی از دو جهت مورد بررسی قرار داد؛ اول، کدام یک از این الگوها می تواند با مشکل کنونی فرد مرتبط باشد. و دوم، این الگو چگونه تاثیر می گذارد. سپس می توان راه حل های مناسبی برای حل این مشکل در نظر گرفت و به آنها عمل کرد.
منبع:همشهری+شماره 8
نامزدی موفق (2)
وقتی نامزد کوچک بود
یکی از چیزهایی که باید در مورد نامزدتان بدانید، جو حاکم بر خانواده اش است
در مقاله قبل گفتیم که در یک نامزدی خوب، دو طرف باید درست و درمان همدیگر را بشناسند. گفتیم که ویژگی های آدمیزاد خیلی عمیق تر از رنگ مورد علاقه و ماه تولد و از این چیزهاست. تمام مطلب را هم گذاشتیم روی ابعاد مختلف شخصیت و تأکید هم کردیم که هر چه شخصیت شما بیشتر به هم شبیه باشد، احتمال بیشتری دارد که زندگی آینده تان بدون تنش تر باشد. اما غیر از تیپ شخصیتی، شما چیزهای دیگری هم باید در مورد نامزدتان بدانید؛ مثلاً میزان استقلال از خانواده پدری، هم در دخترها و هم در پسرها خیلی مهم است. غیر از این، هر خانواده ای جو خاص خودش را دارد و جو حاکم بر خانواده است که خیلی از رفتارهای عاطفی فرد مقابل شما را شکل می دهد. شما برای شناخت نامزدتان، باید در مورد خانواده اش هم چیزهای زیادی بدانید.
چقدر مستقل شده است؟
روان شناس ها به استقلال از خانواده می گویند «تمایز یافتگی». تمایز یافتگی یعنی اینکه فرد چقدر از خانواده اصلی اش استقلال عاطفی پیدا کرده و از وابستگی خارج شده است. تمایز یافتگی و استقلال عاطفی از خانواده پدری، بخشی از فرایند رشد انسان است که باید آن را طی کرد.
نکته 1: معمولاً خانم ها تمایز یافتگی کمتری دارند؛ یعنی بیشتر به خانواده هایشان وابسته اند. اما اگر این تفاوت در وابستگی و تمایز زن و مرد خیلی زیاد باشد، زندگی تلخ می شود.
نکته 2: اگر هر دو طرف ازدواج تمایز نایافته باشند، باز هم مشکل ایجاد می شود.
نکته 3: مشکل وقتی شدیدتر می شود که یکی از دو طرف به شدت به خانواده پدری وابسته باشد و طرف مقابل وابستگی خاصی به خانواده نداشته باشد. اصلاً نوع نگاه این دو به زندگی متفاوت است و این وابستگی متفاوت در زندگی به شدت مشکل ایجاد خواهد کرد.
دلبستگی اش چه شکلی است؟
افراد سبک های دلبستگی متفاوتی با هم دارند. سبک دلبستگی در سال های اولیه کودکی در رابطه با مادر شکل می گیرد اما آدم ها همین شیوه ارتباط عاطفی را در بزرگسالی و با دیگران هم تکرار می کنند. در مورد سبک های دلبستگی می شود سؤال هایی از نامزد محترم پرسید که سبکش را مشخص می کند. سعی کنید نوع این دلبستگی را بشناسید. هر کدام از سبک ها دنیای متفاوتی دارند:
سبک دلبستگی ایمن:
کسانی که دلبستگی ایمن دارند، از دو سبک دیگر روابط موفق تری دارند. آنها عزت نفس بالایی دارند و احساس می کنند که دیگران آنها را دوست دارند. آنها با این جمله ها در مورد خودشان موافقند:
برقراری روابط صمیمانه با دیگران برای من آسان است.
به راحتی به دیگران وابسته می شوم.
وقتی دیگران به من وابسته می شوند، راحت هستم.
نگران طرد شدن یا وابستگی بیش از حد به دیگران نیستم.
سبک دلبستگی اجتنابی:
کسانی که دلبستگی اجتنابی دارند، بیشتر دوست دارند که تنها باشند و از درگیری زیاد اجتناب می کنند. آنها وابستگی و نزدیکی با دیگران را خطرناک می دانند چون فکر می کنند دیگران می خواهند آنها را اذیت کنند. آنها جمله های زیر را در مورد خودشان صادق می دانند:
نزدیک شدن به دیگران برای من راحت نیست.
به سختی می توانم به دیگران اعتماد کنم.
وقتی کسی زیاد با من صمیمی می شود احساس ناراحتی می کنم.
از وابسته شدن به دیگران خوشم نمی آید.
سبک دلبستگی مضطرب ــ دو سوگرا:
کسانی که سبک دلبستگی مضطرب ــ دوسوگرا دارند، معمولاً در رابطه احساس ناامنی و حسادت می کنند. آنها، هم دوست دارند به دیگران نزدیک شوند و هم دائم می ترسند که طرد شوند. جمله های زیر در مورد آنها صادق است:
آن قدر که من می خواهم، دیگران حاضر نیستند به من نزدیک شوند.
اغلب نگرانم که نامزدم واقعاً مرا دوست نداشته باشد.
دوست دارم کاملاً با دیگران صمیمی و یکرنگ شوم و همین باعث می شود دیگران طردم کنند.
نگرانم که به دیگران نزدیک شوم و بعد آنها من را طرد کنند.
نکته: وقتی توانستید سبک دلبستگی خود و نامزدتان را بشناسید، هم آگاهی بیشتری نسبت به مشکل دارید و هم می دانید که از کجا باید برای رفعش تلاش کنید. در واقع مشکل در اینجا یعنی نداشتن سبک ایمنی و راه حلش این است که باید به شکل ریشه ای آن را حل کرد و تغییرش داد. یعنی باید به روان شناس بالینی مراجعه کرد. کسانی که سبک دلبستگی ایمن ندارند، زندگی دوران نامزدی را، هم به خودشان تلخ می کنند و هم به نامزدشان.
چه جور خانواده ای دارید؟
یکی از بهترین توصیه ها برای ازدواج ها در دوران نامزدی، این است که تا حد امکان، وقت خود را با خانواده همسر آینده شان بگذرانند. توجه به نوع برخورد پدر و مادر نامزدتان با یکدیگر و همچنین برخورد آنان با فرزندانشان (به خصوص همسر آینده تان) اطلاعات زیادی به شما می دهد. البته معمولاً خانواده ها هم از خودشان یک ویترین خوشگل ارائه می دهند اما کم کم و با زرنگی می توانید شیوه های ارتباطی خانواده همسرتان را کشف کنید. یکی از راه هایی که می تواند به شما کمک کند خانواده هسمرتان را بهتر بشناسید، توجه به مرزهای نامرئی بین آدم های آن خانواده است.
هر خانواده ای برای خودش تقسیم بندی ای کشوری دارد. این تقسیم بندی در ساده ترین شکلش به اندازه آدم های یک خانواده است؛ مثلاً در یک خانواده فرضی پنج تا مرز وجود دارد؛ پدر، مادر، خواهر بزرگ تر، خواهر کوچک تر و پسر هفت ساله. این خانواده در یک قرارداد نانوشته توافق کرده اند که هر کسی چه وظیفه ای در قبال خودش و خانواده اش دارد، چه آزادی هایی دارد و چه محدودیت هایی.
این مرزها هستند که معین می کنند پدر نان آور خانه باشد یا مادر، دخترها تا چه سنی می توانند لباس هم را بپوشند و پسر تا چه سنی می تواند کنار پدر و مادرش بخوابد. مرزهای خانواده سه شکل مختلف دارند:
1ــ مرزهای در هم تنیده:
این خانواده ها در بین روان شناسان خانواده به «خانواده با درهای باز» مشهورند. توی این خانواده ها همه چیز شلم شورباست؛ بی قانونی مطلق؛ ملغمه ای که در آن هیچ کس شکل خودش را پیدا نکرده است، همه به شدت به هم وابسته اند، مشق های بچه کوچک را بیشتر وقت ها بچه بزرگ تر می نویسد، جای مشخص برای خواب پدر و مادر در نظر گرفته نشده است یا اگر در نظر گرفته شده، کاربری های دیگری هم مثل محل بازی و احتمالاً خواب بچه ها هم پیدا کرده است، همه لباس همدیگر را می پوشند، دست همه توی جیب همدیگر است و شماره رمز کارت بانک پدر را همه دارند. اگر به یکی از اعضای این خانواده استرسی وارد شود، همه اعضای دیگر آن قدر به هم می ریزند که عملاً هیچ کاری نمی توانند انجام دهند.
این خانواده ها باعث فلج روانی بچه ها می شوند و باعث می شوند که بچه ها هیچ وقت کاملاً مستقل شدن را یاد نگیرند. بچه های این خانواده ها همیشه بچه و وابسته نگاه داشته می شوند و مهارت های ارتباط درست با دیگران و احترام به حریم شخصی دیگران، هیچ وقت در این خانواده ها یاد داده نمی شود. گرچه گاهی بعضی از رفتارهای مرزهای به هم تنیده جواب می دهند ــ مثلاً موقع فشار اقتصادی، پوشیدن لباس های همدیگر نشانه فهم یک خانواده است یا وقتی که مادر برای بر طرف کردن نیازهای نوزادی بین خودش و نوزاد مرزی نمی بیند ــ اما مسأله این است که خانواده با درهای باز، همیشه فرزندان را نوزاد نگه می دارد.
در صورتی که نامزد شما چنین خانواده ای داشته باشد، اگر خانواده خود شما هم از این نوع هستند که هیچ اما اگر این گونه نیست، احتمال به وجود آمدن مشکل زیاد است.
تصور دو نفر که یکی شان از مرزهای درهم تنیده آمده باشد و یکی از مرز بسته، کاملاً متفاوت است؛ مثلاً زن دوست دارد که توی جیب شوهرش دست کند اما مرد کاملاً به مستقل بودن حریم ها معتقد است.
2ــ مرزهای خشک و بی انعطاف
این یکی دقیقاً برعکس اولی است. در خانواده هایی که مرزبندی داخلی شان خشک است، ما بیشتر با یک پادگان نظامی روبه رو هستیم؛ هر کس کار خودش را انجام می دهد هیچ کس به هیچ کس کمک نمی کند حتی اگر واقعاً یکی از اعضای خانواده درمانده باشد، هیچ کس هیچ کس را تشویق نمی کند و هیچ کس دلش برای کسی نمی سوزد. در این خانواده ها وظیفه هر کس خیلی خشک مشخص شده است؛ مثلاً پدر در هر حال باید پول در بیاورد، مادر هر روز غذا بپزد، پسر هر روز به مدرسه برود و در یک ساعت مشخص بر گردد. دختر به دانشگاه برود و در همان ساعت مشخص شده برای پسر مدرسه ای به خانه برگردد. این خانواده ها از نظر قدرت به یک پادگان نظامی و از لحاظ عاطفه به یک «مجمع الجزایر خانواده نام» شبیه هستند. بچه هایی که در این خانواده ها پرورش می یابند، عزت نفس پایینی دارند و برای شروع رابطه صمیمانه با دیگران به شدت مشکل دارند. اگر هم شما و هم همسرتان از چنین خانواده هایی باشید احتمالاً می توانید با هم زندگی کنید اما اگر ذهنیت شما مثل خانواده با مرزهای باز کاملاً شلخته و ذهنیت نامزدتان نظامی مآبانه باشد، نمی توانید با هم یک خانواده شاد را تشکیل دهید.
3ــ مرزهای منعطف
خیلی از خانواده ها مرزهایشان نه کاملاً در هم تنیده است و نه کاملاً خشک. خانواده هایی که مرزهای منعطف دارند، در درجه اول مرزهایشان را مشخص کرده اند؛ یعنی خیلی واضح و روشن، هر کس وظیفه خودش را می داند و کسی ابهام ندارد که چه کاره است؛ مادر خانه می داند که خرید تا کجای کار با اوست و از کجا آن طرف تر با پدر خانواده. در شرایط معمول کسی سلیقه خودش را به دیگری تحمیل نمی کند و کسی لباس کس دیگری را نمی پوشد. خلاصه اینکه هر کسی حریم خودش را درست و حسابی می شناسد. اما همه اینها یک «اما» دارد؛ در خانواده های سالم، در شرایط ضروری این مرزها و وظیفه ها قابل تغییرند؛ مثلاً اگر در این خانواده، وظیفه پسرها بعد از اتمام تحصیلات، استقلال مالی تعریف شده بود، پدر در عین احترام به این قانون می تواند یک سرمایه مالی هم برای شروع کار پسر در نظر بگیرد یا اگر ساعتی برای برگشت دختر جوان خانواده به خانه مشخص شده بود، زیر مجموعه والدین، در شرایطی که دختر دلیل موجهی برای دیر کردنش داشته باشد، آسان گیر هستند. در این خانواده ها زیر مجموعه والدین نیازهای هر مقطع سنی را به خوبی می شناسند و بر اساس همین نیازها، وظیفه ها و آزادی هر فرد معلوم می شود. مرزهای انعطاف پذیر باعث می شوند کودکانی مستقل، خلاق و در عین حال عاطفی در خانواده رشد کنند. در این خانواده ها عاطفه می تواند مرزهای منطقی خانواده را جابه جا کند. اصلاً لذت بودن با خانواده به خاطر همین عاطفی بودن قوانین خانواده است و گرنه آدم شب از اداره بر نمی گشت به خانه! اگر نامزد شما از این خانواده هاست که فبها، اما یادتان باشد که اگر خودتان هم در چنین خانواده ای بزرگ شده اید، در این مورد مشابه هستید و گرنه لااقل باید نگاهتان را نسبت به ماهیت خانواده عوض کنید.
منبع:همشهری جوان، شماره 236
کاتی مهم و کلیدی برای جوانان در آستانه ازدواج
:: تناسب فرهنگی
ما تناسب فرهنگی داریم، آنها از نظر فرهنگ با ما متفاوت اند؛ راستی فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می کند. آن، به ما می گوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق می کند. به عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری ها بسیار متفاوت تر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالی هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار می شویم این فرهنگ ماست که می گوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچ کاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله های فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیات شان (که ذکر شده و خواهد شد) با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود است! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونه ای هم فرهنگ می شوند.
:: تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر 2 نفر که ازدواج می کنند، تفاوت های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی می شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می کند که انسانی درون گراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است. این دو در طولانی مدت دچار مشکل می شوند؛ با هم هستند ولی احساس تنهایی می کنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر می شوند ولی به تدریج از هم فاصله می گیرند چون با هم تناسب ندارند و نمی توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.
:: تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و بخاطر هیچکس نمی آیند و بروند. اگر 2 نفر که با هم ازدواج می کنند، این تناسب را ندارند، بدانند که اعتقادات تغییری نمی کند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می کند و می گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک ترین اختلافی پیش آید، برداشته می شود. وقتی انسان محجبه و نمازخوان می ماند که اعتقاداتش را پیدا کند، نه اینکه صرفا به خاطر نگاه داشتن حرمت شخص دیگری آنهم بصورت مقطعی باشد. اگر فردی بی اعتقاد است، باید در ابتدا حوزه آشنایی او را پیدا کرد تا او با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
:: تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا می تواند باشد)، جزء مسائلی است که می گوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه می توانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمی آید. اگر دختر فوق لیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد (در حالی که به غلط جا افتاده که شوهر باید بالاتر باشد) ولی اصولا بهتر است که هر دو هم سطح باشند. گاهی2 نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می شوند و ازدواج می کنند. پسر دکترا می گیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم کم از هم فاصله می گیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت می شود.
:: تناسب اقتصادی، اجتماعی
طبقه اقتصادی، اجتماعی یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می کند. وقتی 2 نفر از لحاظ طبقه اقتصادی، اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدم هایی متعلق به طبقه اقتصادی، اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیت های اقتصادی، اجتماعی به این طبقه می رسند و صاحب خانه، ماشین، ویلا و... می شوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها می گویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع می کند. طبقه اقتصادی، اجتماعی به انسان ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می دهد. بنابراین وقتی 2 نفر از 2 طبقه اقتصادی، اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل بتدریج دچار مشکلات بسیار می شوند.
:: نقش رضایت والدین
از آنجا که عدم رضایت والدین تا سال های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که می خواهند ازدواج کنند، حتما خانواده هایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث می شود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش ها راضی نشدند، شایسته است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکر کنند. چرا که حقیقت امر این است که رضایت والدین تا زمانی که زندگی می کنند تأثیر خودش را دارد. بنابراین ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی انسان است. بدیهی است جدی گرفتن این مسئله و دقت در تمام جوانب می تواند زندگی موفقی را رقم بزند. در غیر اینصورت، پشیمانی و پریشانی نتیجه ازدواج عجولانه خواهد بود.
منبع:http://www.dostan.net
سوالات روز خواستگاری
برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید لازم است که قبل از هر اقدامی شریک زندگی آیندهتان را خوب بشناسید و با خلق و خو، نظرات و سبک زندگی او آشنا باشید...
در این مقاله عناوینی از مهم ترین سوالات خواستگاری را برایتان بیان می کنیم که بخشی از آن گفته ی خودتان است . البته نوشتن لیستی که شامل تمام سوالات لازم برای شناسایی شریک آینده تان باشد غیر ممکن است زیرا تفاوت های فردی ،شغلی،فرهنگی،اعتقادی و غیره در انسان ها باعث می شود یک نسخه ی واحد کارساز نباشد .می توان اصولی را بیان کرد که در فرهنگ ما برای داشتن زندگی موفق زناشویی لازم است اما شاید کافی نباشد. به همین دلیل بعد از خواندن سوالات پیشنهادی تبیان ، خود شما نیز باید تغییراتی در آن ایجاد کنید.
ابتدا زمانی که تصمیم می گیرید که خواستگاری را به خانه بپذیرید یا همراه خانواده به خواستگاری بروید ، بهتر است کمی با خود خلوت کنید . واقع بینانه به خود و شرایط موجودتان نگاه کنید. خود را از نظر زیبایی،تحصیلات،شرایط مالی ، فرهنگ خانواده بسنجید. این کار برای سنجیدن توقعات خوداز زندگی و همسر آینده ،کمک خواهد بود.
بهتر است علاوه بر شناخت بیشتر از شرایط فعلی تان ،آرزوها و انتظاراتتان راجع به زندگی زناشویی را مشخص کنید. در خلوت خود شعار ندهید. اینکه معیار های صحیح چیست با این که معیار های شما چیست متفاوت است .ممکن است شما بر اساس معیار هایی صحیح انتخاب کنید اما در زندگی آینده چون این معیار ها برایتان درونی نشده و فقط جنبه ی شعار داشته ، دچار مشکل شوید. پس نگاهی واقع بینانه به شرایط موجود و خواسته های آینده بسیار مهم است . وقتی به یک ارزیابی صحیح رسیدید ،دست به کار شوید.لیستی برای خود تعیین کنید و البته باید یاد آور شوم سوالات استاندارد ، با جواب های مشخص وجود ندارد و جوابی متفاوت از آنچه شما فکر می کردید به یک سوال نباید باعث شود نظر شما منفی گردد.خیلی از پاسخ ها خود باعث سوال دیگری می شوند و مهم این است که شما در آن زمان بتوانید به خوبی و البته صادقانه گفتگو کنید.
سوالات کلی برای شروع خوب است اما خیلی تعیین کننده نیست زیرا سوال کلی جواب کلی هم دارد و به شناخت بیشتر کمک نمی کند.
بعضی از سوالاتی که در زیر آمده در صورت آشنایی قبلی با فرد برای مثال فامیل بودن نیازی به پرسیده شدن ندارد و برخی برای شما حائز اهمیت نیست .پس سوالات زیر را به عنوان چند پیشنهاد مطالعه بفرمائید.
- بیوگرافی خوتان را بگوئید: (سن ، تحصیلات ، شغل ،تعداد فرزندان خانواده ، وضعیت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، این که چندمین فرزند خانواده است )
- علت اینکه تصمیم به ازدواج گرفتید چیست؟ (خواست خانواده ، فشار فرهنگی یا نیاز شخصی)
- در زندگی چه هدفی را دنبال می کنید؟ چند تا از سر فصل های مهم در آینده تان چیست؟(برای مثال گرفتن بورسیه،موفقیت در زمینه ی ورزش و..)
- چه ملاک هایی برای خوشبختی دارید؟
- مسائل اقتصادی همسر و خانواده ی او چقدر برایتان مهم است؟
- بعد از ازدواج چقدر مایل به ارتباط با خانواده ی همسرتان هستید؟
-دوست دارید همسرتان با خانواده ی شما تا چه حد صمیمی باشد؟
- در تصمیم گیری ها اهل مشورت هستید؟
-آیا خانواده و دوستانتان در تصمیماتتان دخیل هستد؟ در آینده همسرتان چطور؟
-اگر اختلاف نظری بین همسر و خانواده تان ایجاد شد ، چگونه آنرا رفع می کنید؟
-خانواده ی خود را سنتی می دانید یا مدرن؟ می خواهید چطور خانواده ای تشکیل دهید؟
- نظرتان راجع به مرد سالاری و زن سالاری چیست؟
- تکلیف مدیریت خانه چه می شود؟
- درزمان وقوع اختلاف نظر ، اگر با گفتگو به نتیجه نرسیدیم ، چه کسی نظر آخر را بدهد؟
- چه عقیده ای در باره ی مدیریت اقتصادی خانه دارید؟
-تعریف تان از صرفه جویی چیست؟
-چقدر اهل پس انداز هستید؟
- چقدر دوست دارید صاحب فرزند شوید؟
- در تربیت فرزندان ، چقدر اختیارات را به همسرتان واگذار می کنید؟
همسر
- تا چه حد به اعتقادات مذهبی پایبند هستید؟
- از نظر دیگران فرد مذهبی هستید؟
- تعریفتان از حجاب چیست؟ ( چادر ، مانتوی پوشیده ،چادر ملی ،بلوز و شلوار و روسری و ..)
-در رفتار با نامحرم چه روشی دارید؟
- خودتان در محل کار وخانواده ، با نامحرم چگونه رفتار می کنید؟
- از همسرتان تو قع دارید چگونه رفتار کند؟
- با کار کردن خانم ها موافقید؟ چه نوع کاری؟ (مخصوص خانم ها)
- دوست دارید در آینده شاغل باشید؟ (مخصوص آقایان)
-آیا همسرتان باید برای هر کاری از شما اجازه بگیرد؟
-اهل مطالعه هستید یا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتی؟
-آیا فیلم دیدن را دوست دارید؟ زیباترین فیلم هایی که تا کنون دیده اید ،کدامند؟
-رابطه تان با دنیای مجازی و اینترنت چگونه است؟
- اگر اهل استفاده از اینترنت هستید، بیشتر به سراغ چه موضوعات و سایت هایی می روید؟
-با چت کردن چه میانه ای دارید؟
- تا به حال به چه کارهایی اشتغال داشتید؟
- از کاری که می کنید ،راضی هستید؟
- رابطه تان با همکارانتان چطور است؟
حتما راجع به خط مشی سیاسی و اعتقادات خود صراحتا صحبت کنید و از او سوالات کاملی بپرسید چون ممکن است در آینده به مناسبت های مختلف ، اختلاف عقیده ی سیاسی دیگر شرایط زندگی تان را تحت تاثیر قرار دهد.
فهرست سوالات روز خواستگاری
-با جشن عروسی موافقید؟ تا چه حد موافق خرج کردن برای مراسم هستید؟
-آیا در باره ی مهریه نظر خاصی دارید؟
-رسم و رسوم خاصی هست که خانواده تان برایشان خیلی مهم باشد؟
-چه نوع تفریحاتی را دوست دارید؟
- بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد می کنید؟
- دوست دارید همسرتان اهل معاشرت با دوستان باشد یا نه ؟
این ها بخشی از اطلاعاتی است که ما از همسر آینده مان نیاز داریم اما همه ی آن نیست. تحقیق ،مشاوره می تواند بسیار موثر باشد. به خدا توکل کرده و سعی کنید بهترین انتخاب را داشته باشید زیرا هرچند دین ما در صورت اختلاف امکان جدایی را قرار داده است اما مشکلات پس از آن به قدری زیاد است که بهرین راه پیشگیری از طلاق با انتخاب صحیح است.
سین جیمهای روز خواستگاری
خجالت و رودربایستی را کنار بگذارید و رک و مستقیم سوالاتی را که به ذهنتان میرسد بپرسید. هیچ پرسشی را بیپاسخ رها نکنید و در مورد تمام جزئیات زندگی مشترک با همسر آیندهتان حرف بزنید….
برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشید لازم است که قبل از هر اقدامی شریک زندگی آیندهتان را خوب بشناسید و با خلق و خو، نظرات و سبک زندگی او آشنا باشید. اگر در مراحل اولیه آشنایی هستید فرصت مناسبی برای این کار است تا بعدها از ازدواج پشیمان نشوید. شاید هر کدام از ما درباره راز موفقیت زوجهای موفق دنیا چیزهایی شنیده باشیم و این سوال به ذهنمان برسد: «برای اینکه ارتباط ما در مراحل اولیه به یک زندگی زناشویی موفق و پایدار منجر شود چه کارهایی را باید انجام دهیم؟» تحقیقات مختلف نشان میدهد که قبل از ازدواج باید در یک مکالمه صادقانه این سوالات را از همسر آیندهتان بپرسید و خودتان هم برای هرکدام پاسخی داشته باشید تا اگر او هم از شما همین سوالات را پرسید آمادگی جواب دادن را داشته باشید. بنابراین خجالت و رودربایستی را کنار بگذارید و رک و مستقیم سوالاتی را که به ذهنتان میرسد بپرسید. هیچ پرسشی را بیپاسخ رها نکنید و در مورد تمام جزئیات زندگی مشترک با همسر آیندهتان حرف بزنید.
همشهری مثبت در شماره مهرماه خود 42 سئوالی را که روز خواستگاری باید از همسر احتمالی آینده خود بپرسید را مطرح کرده که 29 سئوال آن در ادامه میآید:
عشق کافی نیست
اگر همسر آیندهتان به شما ابراز عشق میکند باید از او بپرسید که چرا شما را دوست دارد و به چه دلیل میخواهد با شما ازدواج کند. چند پرسش دیگر را هم مطرح کنید:
1به چه دلیل مرا دوستداری وتصمیم گرفتی با من ازدواج کنی؟
2 آیا در زندگی تو موضوعی وجود دارد که من از آن بیخبرم؟
3 در گذشته شکست عشقی را تجربه کردهای؟
4 آیا درباره من چیزی وجود دارد که تو را آزار میدهد؟
بچه داشتن یا نداشتن مساله این است
یکی از موضوعات اساسی که قبل از ازدواج باید درباره آن حتما بحث کنید. ممکن است شما اصلا مایل به بچهدار شدن نباشید یا حداقل تا چند سال آینده چنین تصمیمی نداشته باشید. باید این موضوع را مطرح کنید. علاوه بر این سوالاتی از این قبیل به کارتان میآید:
5 آیا میخواهی بچه داشته باشیم؟ اگر پاسخ همسر آیندهتان به این سوال مثبت بود در مرحله بعد از او بپرسید که چند بچه میخواهد.
6 اگر نتوانیم بچهدار شویم باز هم بدون بچه به زندگیمان ادامه میدهیم؟ در چنین شرایطی آیا مایل هستی که سرپرستی بچه دیگری را بر عهده بگیریم؟
7 تا به حال تجربه نگهداری از یک بچه را داشتهای؟ اگر بچهدار شویم حاضری در ساعاتی از روز نگهداری از بچه را بر عهده بگیری؟
اهداف و بلند پروازیها
زندگی مشترک شما باید دارای هدف باشد و بدانید در 5، 10 و 15 سال آینده قرار است به چه آرمانهایی دست پیدا کنید و به کجا برسید. پس از شریک آینده زندگیتان بپرسید:
8 برای زندگی مشترکمان چه اهدافی داری؟
9 زندگی مشترک ما چه تاثیری در روابط تو با دوستان و خانوادهات خواهد داشت؟
10 اگر همه چیز همانطوری پیش برود که ما میخواهیم، در طی 20 سال آینده فکر میکنی به کجا میرسیم؟
11 اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تو کدامند؟
فهرست سوالات روز خواستگاری
تصمیمهای مهم زندگی
صحبت کردن درباره مسائل زندگی هم هنر مهم دیگری است که به زوجهای جوان توصیه میشود قبل از ازدواج درباره آن حرف بزنند. پس برای توافق در این زمینه از همسرتان بپرسید:
12 وقتی بر سر یک موضوع توافق نداشتیم چطور میتوانیم دوستانه به تفاهم برسیم؟
13 برای اینکه جر و بحثهای ما آرام و معقولانه حلوفصل شود چه استراتژیای را در پیش بگیریم؟ مثلا میتوانید بگویید که من قبل از اینکه عصبانی شوم ده دقیقه سکوت میکنم و وقتی آرامش اولیهام را دوباره پیدا کردم به صحبت ادامه میدهم. هیچوقت بلند صحبت نمیکنم. تو چطور؟
14 در مورد تصمیمگیریهای مهم زندگی (مانند تغییر شغل، خرید خانه، درخواست وام بانکی و…) تا چه اندازه به نظر من اهمیت میدهی؟ از قبل با من مشورت میکنی؟
مهمترین علایق زندگی
باید ببینید بعدها در زندگی چه چیزهایی برای همسرتان بیشتر از همه مهم هستند. برای همین این سوالات را مطرح کنید:
15 اگر خانه ما آتش گرفت اول از همه چه چیزی را از خانه خارج میکنی؟
16 فکر میکنی رابطه زناشویی تا چه حد در موفقیت ازدواج مهم است؟
17 سرگرمیهای مورد علاقه تو کدام هستند؟
پایبندی به مذهب و اخلاقیات
بهتر است با فردی ازدواج کنید که از لحاظ پایبندی به اصول اخلاقی و مذهب با شما هم عقیده باشد. شاید این موضوع قبل از ازدواج چندان به چشم نیاید اما بعد از شروع زندگی مشترک و بهویژه تولد فرزندان آشکار میشود و ممکن است شکافی عمیق را بین خودتان احساس کنید. پس از همسرتان بپرسید:
18 تا چه حد مذهبی هستی؟
19 آیا دوستداری در مراسم مذهبی شرکت کنی؟
20 در کار و زندگی شخصی چه مرزی برای رعایت اخلاقیات قائل هستی؟ (میتوانید برای او مثالی از دروغگویی، خیانت یا کلاهبرداری فردی را به میان بیاورید و بعد بپرسید که آیا این کار را تایید میکند و اگر خودش در چنین شرایطی قرار میگرفت چه کاری انجام میداد.)
21 خط قرمزهای زندگی تو کدامند؟
ارتباط با خانوادهها
ارتباط با خانواده همسر موضوع دیگری است که خیلی از زن و شوهرها بارها و بارها راجع به آن بحث میکنند و حتی ممکن است به خاطر این موضوع باهم جر و بحث کنند یا از هم دلگیر شوند. بنابراین لازم است که شما از قبل درباره این موضوع هم حرف بزنید و سوالاتی بپرسید:
22 چقدر به رفت و آمد با اقوام و خانواده اهمیت میدهی؟
23 هفتهای چند بار میخواهی با خانوادهات رفتوآمدکنی، در مورد خانواده من چطور؟
دخل و خرج
برخی از زوجهای ناموفق مدام بر سر مسائل مالی باهم مشکل دارند. پس برای اینکه این آفت از زندگی مشترک شما دور بماند قبل از ازدواج دخل و خرجتان را کاملا مشخص کنید و بدانید که قرار است پولهایتان را چطور خرج کنید. پس از همسر آیندهتان در این باره هم نظرخواهی کنید:
24 درآمد ماهیانه تو چقدر است؟
25 چطور پول خرج میکنی؛ ولخرج هستی یا اقتصادی؟
26 آیا به پس انداز اهمیت میدهی یا عقیدهداری که تقریبا باید تمام درآمدمان را خرج کنیم و خوش بگذرانیم؟
27 آیا مایلی برنامه مشخصی برای دخل و خرجمان داشته باشیم و باقیمانده را در یک حساب مشترک پس انداز کنیم؟
28 آیا من میتوانم از موجودی تمام حسابهای تو خبر داشته باشم یا ترجیح میدهی میزان داراییات را به کسی نگویی؟
29 آیا در محاسبه دخل و خرج خانواده روی درآمد من هم حساب میکنی یا خودت میتوانی از پس مخارجمان بر بیایی؟
خوش بخت و موفق باشید.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.